من کنار جاده ایستاده ام
به جاده نگاه می کنم
جاده تاریک است
صدای زوزه می شنوم
صدای باد می آید
تمام وجودم پر از وحشت است
سرما تمام وجودم را منجمد کرده است
ماشینی از جلو ام می گذرد
نگاهی به آن می کنم
آدم های مست و لایعقل درآن نشسته اند
خود را کنار می کشم
او از جلوام عبور می کند
باز به جاده نگاه می کنم
ماشین دیگر از دور می آید
در آن رقص و پای کوبان است
همه شاد ند
عروس و داماد در جلو نشسته اند
من خود را کنار می کشم
باز به جاده نگاه می کنم
از دور دور یک موتوری می آید
با سرعت برق می گذرد
باز به جاده نگاه می کنم
از دور تاکسی می آید
دست جلوی او می گیرم
آقا من به شهر می روم
او می گوید :من کرایه ای هستم
من پول ندارم
او می رود
و من باز به جاده نگاه می کنم
هنوزوسیله ای نیامده و من منتظر می مانم
در این وبلاگ شما با ریاضی در سطوح مختلف آشنا خواهید شد.